شرح: همسرم را برای یک سورپرایز گره خورده کور کرد. همانطور که او را خوشحال کردم، دوستم یواشکی وارد شد. غافل از اینکه، او تا زمانی که او ملحق نشد، ناله هایش را ادامه داد، ضربه های او به من می پیچید. اوج؟ او با تقدیر خود کونش را نقاشی کرد و فانتزی های گره خورده من را برآورده کرد.