شرح: ایزی لوش، اسکورت مشتری مسن تر چاد، وارد می شود، اما او بیش از حد تردید دارد. پدربزرگ مداخله می کند و چاد را ترغیب می کند تا معامله را مهر و موم کند. ایزی مسئولیت را بر عهده می گیرد، به طرز ماهرانه ای چاد را راضی می کند و ارزش او را ثابت می کند. یک برخورد داغ آشکار می شود و تخصص و فداکاری او را نشان می دهد.